مها، دختر زيباي من

جشن دندوني

     بالاخره من اين جشن دندوني رو گرفتم. اونم با دو ماه تاخير      دو ماه منتظر شدم كه شرايط مهيا شه، بابايي كارهاش سبك شه كارهاي طراحي رو انجام بده، خاله جون حالش خوب باشه و بتونه بياد جشنمون، اون يكي خاله كلاسهاش تموم شده باشه، مادر تهران باشه و خلاصه هزار تا مورد ديگه اما هر چي منتظر شدم هيچ كدوم از شرايط  با هم مهيا نشد و بالاخره خودم تنهايي و البته با كمك و گاهي هم خرابكاري دخملي شيطون بلا كارهاي جشن رو انجام دادم حتي طراحي ها رو با اينكه هيچ سر رشته اي از اين كار ندارم.   درب وردي خونه   از باد كردن بادكنك متنفرمممممم          ...
22 مرداد 1392
1